-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 30 آبانماه سال 1384 13:15
من برای تو زندگی می کنم بر قلبم پا گذار تا حس کنی وجود تازه ات را یا بیا بی نیمه ی گمشده ات را به خاطر تو من دوستت دارم همین برایم بیش از کافیست جدید تر نیافتم.................
-
آسمان دیده ات
شنبه 28 آبانماه سال 1384 19:38
بگو با من تو ای رنگین از رویا چرا از آسمان دیده ات این سان شهاب درد میبارد چرا دستی درون سینه ی پر مهر تو هر لحظه گویی گل اندوه می کارد چرا ای قبله گاه من نگاه تو همانند غروب سرد پاییز است؟ کسی آیا تو را در رنج می دارد؟ مگر آیا نمی داند به یادت دختری شبها میان بسترش بیدار می ماند؟ برایت شعر می گوید مگر آیا نمی...
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 7 آبانماه سال 1384 21:40
وعده ی ما آنسوی روزمره گی ! در جشن هم آغوشی ما، نه غریزه هست، نه احساس ، نه منطق . . . من تو را بنام عشـــــــــــق در آغوش خواهم کشید !!!
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 5 آبانماه سال 1384 00:31
...گاه می اندیشم، می توانی تو به من، زندگانی بخشی؛ یا بگیری از من آنچه را می بخشی...
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 4 آبانماه سال 1384 21:40
شب قدر خدایا؛ تو خود می دانی انسان بودن و ماندن چه دشوار است چه زجری می کشد آن کس که انسان است و از احساس سر شار است!
-
شب قدر
دوشنبه 2 آبانماه سال 1384 22:24
آنگاه که دوست داری کسی همواره به یادت باشد،به یاد من باش که من همواره به یاد تو هستم. (بقره/152 )
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 26 مهرماه سال 1384 23:26
من تمنا کردم که تو با من باشی تو به من گفتی هرگز هرگز پاسخی سخت و درشت و مرا غصه ی این هر گز کشت
-
با تو ، بی تو
سهشنبه 12 مهرماه سال 1384 22:02
آن روز با تو بودم امروز بی توام آن روز که با تو بودم بی تو بودم امروز که بی توام با توام!!!!!!!
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 3 مهرماه سال 1384 17:26
موضوع بسیار ساده است و رو شن هر کسی آن را می فهمد تو مر از یاد بردی و دیگرم دوست نداری من چرا چنین دل بسته ام به مردی کاملا بیگانه؟ چرا شامگاهان چنین از ته دل برایت دعا می کنم؟ چرا دوستم را ٫ شهر محبوبم را ٫ سرزمینم را ......... و در خیابان های این پایتخت بیگانه چون کولی سیاهوشی سرگردانم؟ اما چه زیباست اندیشه ی دیداری...
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 29 شهریورماه سال 1384 01:18
اینک ... اگر اندک اندک دوستم نداشته باشی من نیز تو را از دل می برم اندک اندک اگر یکباره فراموشم کنی در پی ام نگرد زیرا پیش از تو فراموشت کرده ام!
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 22 شهریورماه سال 1384 19:29
بیا ای عشق به تنهایی های من عشق بورز بیا ای یار برای خستگی هایم آرامش به ارمغان بیاور بیا دست رویا هایم را بگیر و مرا ببر به جایی دور آنقدر دور که دیگر نتوانم به اینجا برگردم بیا مرا به خود به دنیایی ببر که انتظار در آنجا بی معنی باشد دیگر از انتظار خسته ام بیا یک بار حتی در خوابم با من همسخن شو و با من راز عشق را بگو...
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 6 شهریورماه سال 1384 21:11
-
گریه کرده ام
شنبه 5 شهریورماه سال 1384 22:11
غمگین که می شوی دلت که می گیرد با عطر های تنهایی با دستهایت گریه میکنی و چشمهایت را بیاد نمی آوری هیچکس با غصه های خواب من آشنا نیست حتی تو
-
[ بدون عنوان ]
جمعه 4 شهریورماه سال 1384 20:31
دیدمت وای چه دیداری وای نه نگاهی نه لب پر نوشی نه شرار نفس پر هوسی نه فشار بدن و آغوشی دیدمت وای چه دیداری وای این چه دیدار دلازاری بود بی گمان برده ای از یاد آن عهد که مرا با تو سرو کاری بود سینه ای تا که بر آن سر بنهم دامنی تا که بر آن ریزم اشک آه ای آنکه غم عشقت نیست می برم بر تو و قلبت رشک خلوت خالی و خاموش مرا تو...
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 3 شهریورماه سال 1384 19:39
گر چه آنقدر که می خواهم به تو نامه نمی نویسم یا تلفن نمی کنم ولی هر روز در فکر تو هستم گاه در فکر خاطره ای که با تو داشتم و گاه در رویاهایم برای تو آنچه برایم رخ داده را تعریف می کنم مهم نیست به چه فکر می کنم هر روز برایت نامه ای می نویسم یا به تو تلفن می کنم ولی هر روز در فکر تو هستم ودلم برایت تنگ می شود...
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 2 شهریورماه سال 1384 23:05
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 31 مردادماه سال 1384 23:50
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 31 مردادماه سال 1384 23:26
نمی دانی که چقدر دلم برایت تنگ شده است تک تک روزها را پشت سر می گذارم کارهایم را به انجام می رسانم آنگاه که باید لبخند می زنم حتی گاه قهقه می زنم ولی قلبا تنهای تنها هستم هر دقیقه یک ساعت و هر ساعت یک روز طول می کشد آنچه مرا در گذراندن این دوران یاری می کند فکر به توست و دانستن این که به زودی در کنار تو خواهم بود
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 31 مردادماه سال 1384 20:05
عاشقانه همراه من گام بردار به من از آن بگو که توان گفتنش به دیگری را نداری با من بخند حتی آن گاه که احساس حماقت می کنی با من گریه کن آن گاه که در اوج پریشانی هستی تمام زیبایی های زندگی را با من شریک باش و در کنار من با تمام زشتی های زندگی ستیز کن با من رویاهایی بیا فرین تا به دنبال آنها رویم در شادی هر چه می کنم شریک...
-
گل آرزوها
چهارشنبه 22 تیرماه سال 1384 20:23
چه سخت است گل آرزوهایت را در باغچه ئ دیگر ببینی هزار بار بمیری و آرام آرام بگویی گل من باغچه نو مبارک
-
دلیل زندگی
جمعه 27 خردادماه سال 1384 20:39
عشق درک یکدیگر شنیدن حرف یکدیگر پشتیبانی از یکدیگر وشاد بودن در کنار یکدیگر است. عشق بهانه ای برای عدم پی شرفت بهانه ای برای بهتر نشدن بهانه ای برای کوچک نمودن آرزو ها و بهانه ای برای اطمینان بیجا به دیگری نیست. عشق صداقت کامل داشتن با هم روء یا های هم را سهی م بودن تلاش در رسی دن به هدف های ی مشترک و بر دوش گرفتن...
-
آغاز
جمعه 20 خردادماه سال 1384 19:19
با تو آغاز میکنم خوب من به یاد تو می نویسم قصه ای تازه از الهام تو ای شروع دلپذیر مثل خورشید بی نظیر به تو تقدیم میکنم عشقو از من بپذیر ای طلوع ماندگار گل همیشه بهار به تو تقدیم میکنم هر چه هست در روزگار گفته ها نا گفته ها هر چه هست در باورم به تو تقدیم میکنم آرزوی آخرم......