بیا ای عشق به تنهایی های من عشق بورز
بیا ای یار برای خستگی هایم آرامش به ارمغان بیاور
بیا دست رویا هایم را بگیر و مرا ببر به جایی دور
آنقدر دور که دیگر نتوانم به اینجا برگردم
بیا مرا به خود به دنیایی ببر که انتظار در آنجا بی معنی باشد
دیگر از انتظار خسته ام
بیا یک بار حتی در خوابم با من همسخن شو و با من راز عشق را بگو
بی قرارم بی قرار برای با تو بودن
بیا به من بگو چگونه دوستت داشته باشم؟
!
سلام خاله وبلاگت جالب شده ها بیا ای یار برای خستگی هام ارامش به ارمغان بیاور
وعده ی ما آنسوی روزمره گی !
در جشن هم آغوشی ما،
نه غریزه هست،
نه احساس ،
نه منطق . . .
من تو را بنام عشـــــــــــق در آغوش خواهم کشید !!!
سلام خوبی .ممنون از اینکه بهم سر زدی ..وبلاگ بسیار زیبایی داری و مطالب زیباتر ..وبلاگم آپ شده ..موفق باشی
سلام خوبی مرسی که به من سر زدی شعر قشنگی بود اما بهتره هر جور میخوای دوسش داشته باشی ازشم نپرسی(چشمک)بازم بیا اونورا