بیا ای عشق به تنهایی های من عشق بورز

بیا ای یار برای خستگی هایم آرامش به ارمغان بیاور

بیا دست رویا هایم را بگیر و مرا ببر به جایی دور

آنقدر دور که دیگر نتوانم به اینجا برگردم

بیا مرا به خود به دنیایی ببر که انتظار در آنجا بی معنی باشد

دیگر از انتظار خسته ام

بیا یک بار حتی در خوابم با من همسخن شو و با من راز عشق را بگو

بی قرارم بی قرار برای با تو بودن

بیا به من بگو چگونه دوستت داشته باشم؟!

 


نظرات 4 + ارسال نظر
خاله نگار چهارشنبه 23 شهریور‌ماه سال 1384 ساعت 02:12 ب.ظ http://www.nilofary110.persianblog.com

سلام خاله وبلاگت جالب شده ها بیا ای یار برای خستگی هام ارامش به ارمغان بیاور

مهدی تهرانی یکشنبه 27 شهریور‌ماه سال 1384 ساعت 11:14 ب.ظ http://tanhatarazshab.persianblog.com

وعده ی ما آنسوی روزمره گی !

در جشن هم آغوشی ما،

نه غریزه هست،‌

نه احساس ،

نه منطق . . .


من تو را بنام عشـــــــــــق در آغوش خواهم کشید !!!

مهدی تهرانی یکشنبه 27 شهریور‌ماه سال 1384 ساعت 11:15 ب.ظ http://tanhatarazshab.persianblog.com

سلام خوبی .ممنون از اینکه بهم سر زدی ..وبلاگ بسیار زیبایی داری و مطالب زیباتر ..وبلاگم آپ شده ..موفق باشی

غزال دوشنبه 28 شهریور‌ماه سال 1384 ساعت 10:18 ب.ظ http://haminemshab.persianblog.com

سلام خوبی مرسی که به من سر زدی شعر قشنگی بود اما بهتره هر جور میخوای دوسش داشته باشی ازشم نپرسی(چشمک)بازم بیا اونورا

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد