نیمرخ

سیمای تو آیینه ای بود

نه

زیبا تر از سیمای تو آیینه ای بود

روزی که با لبخند در آن خیره گشتی

 

آیینه ها را دوست می دارم

چون گاه گاهی خیره در آن است

چشمان مفتونت

گلواژه های عشق را هم

پاس می دارم

چون یادگاری از طلوع توست