معشوق من

 

معشوق من

انسان ساده ایست

انسان ساده ای که من او را

در سرزمین شرم عجایب

چون آخرین نشانه ی یک مذهب شگفت

در لابلای بوته هایم پنهان نموده ام

او

پاک تر از برفهای قله الوند

و مهربانتر ازلطف نسیم ساکت شمال

در کوچه باغهای طراوت ست

او

باخلوص دوست می دارد

غمهای آدمی را

ذرات خاک را

غمهای پاک را

وزیبایی عجیب او

معیار تازه ایست

با غربت غریب فراوانش

 ــ مانند شعر من ــ