غم تو
آنگاه که چشم می گشایم و می بندم
آنگاه که پاهایم می روند و باز می گردند
روشنی را، هوا را از من بگیر
اما خنده ات را هرگز
تا چشم از دنیا نبندم
عشق من خنده ی تو
تمامی درهای زندگی را
به رویم می گشاید
و در بهاران عشق من
خنده ات را می خواهم
چون گلی که در انتظارش بودم
بخند بر شب، بر روز، بر ماه
و این پسرک کم رو که دوستت دارد.
|