عروسک کوکی

 

با تنی چون سفره ی چرمین

با دو . . . درشت سخت

می توان در بستر یک مست، یک دیوانه، یک ولگرد

عصمت یک عشق را آلود

می توان در بازوان چیره ی یک مرد

ماده ای زیبا و سالم بود

می توان همچون عروسک های کوکی بود

با دوچشم شیشه ای دنیای خود را دید

می توان فریاد زد

با صدایی سخت کاذب، سخت بیگانه

(( دوست می دارم ))

می توان با هر فشار هرزه ی دستی

بی سبب فریاد کرد و گفت

(( آه، من بسیار خوشبختم ))