معشوق من
معشوق من
انسان ساده ایست
انسان ساده ای که من او را
در سرزمین شرم عجایب
چون آخرین نشانه ی یک مذهب شگفت
در لابلای بوته هایم پنهان نموده ام
او
پاک تر از برفهای قله الوند
و مهربانتر ازلطف نسیم ساکت شمال
در کوچه باغهای طراوت ست
او
باخلوص دوست می دارد
غمهای آدمی را
ذرات خاک را
غمهای پاک را
وزیبایی عجیب او
معیار تازه ایست
با غربت غریب فراوانش
ــ مانند شعر من ــ
....دیگر کجایی تا ببینی که من برای خریدن پاره ای از رویاهای زلال تو خوابهای شیرین شبانه ام را فروخته ام. کجایی تا ببینی در مرگ آرزوهایمان چندین بار جامه سیاه بر تن ترانه ها کرده ام و مجلس ترحیم خاطره ها را بر پا کردم و به حسرت عبور تو چقدر آینه شکستم تا حضور تلخ ثانیه ها تکثیر نشوند ...
موفق باشییییییییییی
برای همیشه
خیلی زیبا بود موفق باشی بانو جان
سلام شعر قشنگی نوشتی
شکست عهد من و گفت هر چه بود گذشت
به گریه گفتم آری ولی چه زود گذشت
بهار بود و تو بودی و عشق و امید
بهار رفت و تو رفتی و هر چه بود گذشت
ایرج دهقان
سلام
واقعا شعر زیبایی بود.
زیبا بود بانو
میخوام توی این چله نشینی آخر یه کاری کرده باشم
میخوام یه قالب برات بسازم برای نوشته های زیبات
یه خبر بده
سلام
احوال شما؟
بلاگتون واقعا زیباست
تبریک میگم
اگه با تبادل لینک موافق بودین بهم اطلاع بدین
موفق باشین...
سلام دوست گلم
دلت پر نور"قلبت لبریز از عشق"
نگاهت پر فروغ"حضورت پر طنین"
وآهنگ وجودت سر مست.......
به امید این که زندگییت در ساحل
خوشبختی لنگر بیاندازد.
ممنونکه بهم سرزدی از آّپت منو با خبر کن بازم میام من اپم
چه خنک بود آب تنی در خلوت زلال احساستان... به من نیز سرکی زنید... بدرود
مثل همیشه قشنگ بود.
آخرش نفهمیدم از کجای شمالی اهل کدوم دیاری؟
ضمنا من بالاخره آپ کردم .
موفق باشی
وب خوبی دارید.........زیباست